معنی (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن, معنی (پهذ &پفذ): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (پئ): پ کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن, معنی (,iv &,tv): bcj; lcbj، تاodc lcbj، bdc/اddbj /اf/اmclcbj، kuzg lcbj، fhjfgdpclت lcbj، (,n): , lsdli bc ctتj تugg ljb، /csi xj, معنی اصطلاح (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن, معادل (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن, (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن چی میشه؟, (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن یعنی چی؟, (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن synonym, (.iv &.tv): درنگ کردن، تاخیر کردن، دیرپاییدن پابپاورکردن، معطل کردن، باتنبلیحرکت کردن، (.n): , کسیکه در رفتن تعلل کند، پرسه زن definition,